تاریخ : شنبه 31 شهريور 1397
کد 2130

محمد رضا رجالي-فعال اقتصادي

اقتدار طبيعي و اخلاقي

نوزاد انساني احتمالاً يكي از وابسته ترين آفريدگان جهان هستي است؛ ولي در مدت چند سال به يكي از نيرومندترين موجودات تبديل مي شود؛ زيرا خداوند دانا و عادل و حكيم، همه زمينه هاي رشد و پيشرفت را در همه انسان ها از آغاز تولد تا لحظه مرگ قرار داده است
ميلياردها انسان در سراسر جهان وجود دارند که مردمك چشم، DNA و اثر انگشت آنها هيچ يک شبيه به هم نيستند! اين يكي از نشانه ‌هاي آن است که آفرينش انسان اتفاقي نيست. خداوند در نهاد تک تک انسان ها استعدادي خاص قرار داده تا بالا و بالاتر بروند؛ اما چرا انسان با اين همه استعداد و منابع بي نهايت كمال، از رشد و ترقي در ابعاد گوناگون زندگي عقب افتاده و حتي سبب نابودي، اضمحلال و عقب افتادن خود مي شود؟!
باكمينستر فولر مي گويد: « همه بچه ها نابغه به دنيا مي آيند؛ اما از هر10 هزار نفر، 9.999 نفر آنها نبوغشان را توسط بزرگ ترها از دست مي‌دهند.» پيامبر خدا (ص) مي فرمايد: « کلّ مولود يولد علي الفطرة فأبواه يهوّدانه أو ينصّرانه أو يمجّسانه: هر نوزادي، بر فطرت الهي به دنيا مي آيد و اين پدر و مادر او هستند که فرزند را يهودي يا مسيحي يا زرتشتي تربيت مي کنند.»  
حال چگونه در ميان هزاران و ميليون ها و ميلياردها انسان نابغه باشيم و نبوغ خود را دركار، تجارت و زندگي شكوفا كنيم؟ در پاسخ بايد به دو موضوع مهم « اقتدار طبيعت و اقتدار اخلاق  » توجه كنيم. عوامل اصلي كه در تعيين رفتار و خوشبختي ما مؤثر است، عوامل وراثت و ژنتيك، محيط و اختيار انساني است كه شاه بيت آن، موضوع مهم «انتخاب انسان» است.
نتايج تحقيقات مقالات علمي در باره شكوفايي استعدادها، نشان مي‌دهد که انسان داراي داشته‌هاي ذاتي و تکويني طبع، غريزه و فطرت بوده و هر انساني در اين سه عرصه منحصربه‌فرد است. معمولاً طبع و غريزه به‌طور خودکار از قوه به فعليت درمي‌آيند؛ اما انسان در حفظ و شکوفا کردن فطرت آزاد است و چون در انتخاب آزاد است، چنانچه اشتباه انتخاب كند، مقهور انتخاب خود و در نتيجه نابود مي شود و چنانچه درست انتخاب كند، به بالاترين درجات در عالم خلقت خواهد رسيد. اکنون به توضيح دو واژه مهم «اقتدار طبيعي و اخلاقي» مي پردازيم و به اهميت آنها در شكوفايي نبوغ ها در زندگي اشاره مي كنيم.
 اقتدار طبيعي
واژه « اقتدارطبيعي» به معناي استيلاي قوانين طبيعي در طبيعت است. انسان براي رشد و پيشرفت نمي تواند قوانين طبيعي را ناديده گرفته و با آنها بجنگد؛ زيرا عموماً به هنگام قرار گرفتن در يك جريان طبيعي، چاره اي جز تسليم در برابر اين قدرت واقعي الهي و تكويني ندارد و براساس قوانين طبيعت كار مي كند؛ براي مثال، اگرخود را از ساختمان20 طبقه پايين بيندازيم، نمي توانيم وقتي به طبقه دهم رسيديم، تصميم خود را عوض كنيم؛ چون قانون جاذبه بر ما مسلط است. اين يكي از نمونه‌هاي اقتدار طبيعت است؛ ولي ما مي توانيم پيش از پريدن از بالاي ساختمان انتخاب كنيم كه آيا با پريدن بر اساس قانون و قدرت طبيعت نابود شويم و يا با نپريدن، قدرت طبيعت ما را حفظ كرده، سالم بمانيم.
 اقتدار اخلاقي
منظور از واژه اقتدار اخلاقي، به كار بردن اصول اخلاقي براي بهره برداري مؤثر و سودمند از قدرت بي انتهاي اخلاق در شكوفايي زندگي است.
بايد بدانيم که هميشه رعايت و پايبندي به اصول اخلاقي، نتايج تعيين كننده اي در سرنوشت ما خواهد داشت. اين كه برخي از انسان ها فكر مي كنند با زير پا گذاشتن اخلاق، پله هاي پيشرفت را به سرعت بالا مي روند، خيالي است واهي و پوچ؛ درست همان طور كه اگر آب و هوا را آلوده كنيم، ناچار آب و هواي بد نصيبمان خواهد شد.
بنابراين، اگر با اشخاص بر اساس صداقت، وفاداري، امانتداري، انسان دوستي، راستگويي و راست كرداري برخورد نكنيم، اسباب بي اعتمادي، اضمحلال و نابودي در همه زمينه ها را فراهم ساخته ايم. عكس اين قضيه هم به وضوح صادق است؛ زيرا چنانچه در زندگي پيرو اصول اخلاقي باشيم و محور زندگي، شغل و ارتباطات اجتماعي را برمبناي صداقت و امانت داري و درستكاري بنا كنيم، سبب ايجاد اعتماد، احترام و رونق كسب وكار و زندگي ما خواهد شد؛ زيرا هميشه قدرت و اقتدار اخلاق مانند اقتدار طبيعت بر ما چيره خواهد شد. در اسلام و تعاليم اهل  بيت رعايت اصول اخلاق و انصاف در كسب وكار توصيه شده است.  
مهم ترين عامل صحيح زندگي كردن و پرورش نبوغ انساني؛ همان انتخاب آگاهانه در ميانه دو اقتدار طبيعت و اخلاق است. اگر مهرباني طبيعت و اصول اخلاقي را با خود يار كنيم، مستعد خواهيم شد و چناچه با آن اصول بجنگيم، در ميان امواج مقتدرانه اين دو، خرد و نابود خواهيم شد. درايت آيزنهاور مي گويد: «تاريخ انسان آزاد هرگز بر حسب تصادف نوشته نمي شود؛ بلكه برحسب انتخاب رقم مي خورد: انتخاب انسان!» استفان كاوي در كتاب عادت هشتم مي نويسد: «ميان محرك و پاسخ فاصله اي وجود دارد. در اين فاصله، آزادي و قدرت ما قرار دارد تا به هرشكل كه مي خواهيم انتخاب كنيم. در اين انتخاب ها رشد و سعادت ما رقم مي خورد.» پس درست انتخاب كنيم تا قدرت حيرت انگيز طبيعت و اخلاق ما را به سوي رشد و تعالي ببرد.
اميرالمؤمنين علي- عليه السلام- نمونه بارز رعايت اصول اخلاق در همه ابعاد زندگي بود. يكي از انتقادات خرده گيران به آن حضرت همين صداقت و درستكاري ايشان بود. آنها مي‌گفتند: سياست اين همه صداقت و صراحت برنمي‌دارد؛ مقداري خدعه و دغل‌بازي هم بايد در آن درآميخت. چاشني سياست دغل‌بازي است؛ حتي بعضي مي‌گفتند اميرالمؤمنين علي -عليه السلام- سياست ندارد، آنها پيشرفت در حكومت را با هر وسيله و قدرتي، نوعي سياست مي دانستند؛ درحالي كه مولاي متقيان مي‌فرمود: «... لولا کراهيه الغدر لکنت من أدهي الناس، ولکن کل غدرة فجرة، و کل فجرة کفرة، و لکل غادر لواء يعرف به يوم القيامة»: من نمي‌خواهم دغل‌بازي کنم، من نمي‌خواهم از جاده حقيقت منحرف شوم، فسق و فجور مرتکب بشوم، اگر خداي -تبارک و تعالي- از دغل‌بازي بدش نمي آمد، آن وقت مي ديديد که علي زرنگ‌ترين مردم دنيا بود.
دغل‌بازي فسق است، فجور است، و اين گونه فجورها کفر است و من مي‌دانم که هر فريبکاري در قيامت محشور مي‌شود؛ در حالي که پرچمي دارد که با آن شناخته مي شود.
حضرت اميرالمؤمنين علي -عليه السلام- به نيرنگ دست نزد؛ اما دشمنان ايشان در فريب و دروغ و خيانت غرق شدند.  در نتيجه، امروز مي بينيد كه شخصيت حضرت علي بر تارك جهان مي درخشد و انسانيت به وجودش افتخار مي كند؛  تا آن جا که جرج جرداق، نويسنده تواناي مسيحي ، با تأليف دايره المعارف « علي(ع)؛ صداي عدالت انساني » در چند جلد  شخصيت بزرگ آن حضرت را مي ستايد و آرزو مي کند که اي کاش روزگار به ما يک امام علي (ع) ديگر مي داد. جرداق مسيحي همراه با خانواده  اش چنان شيفته مولا علي (ع) بودند که بر سردر خانه خود  عبارت« لافتي الا علي، لاسيف الا ذوالفقار» را نصب کرده بودند.
در باب تجارت نيز همين موضوع حاکم است. كارمند و كارفرما، توليدكننده، صادركننده و واردكننده اي كه بخواهد با نيرنگ، غش در معامله، رباخواري، كم فروشي و كم كاري به اصطلاح زرنگي كند، بايد بداند که اقتدار طبيعت و اخلاق او را چنان خرد خواهد كرد كه عبرت دوستان و جامعه خواهد شد.
مي گويند: يکي از توليد کنندگان گز اصفهان در جواني با سرمايه كمي كه داشت، لوازم تهيه و توليد گز را فراهم كرد.
او پاتيلي كرايه و گز توليد كرد. ناگهان متوجه فضله موشي در ديگ شد.
اين موضوع سبب سردرگمي اش در انتخاب شد: آيا تمام سرمايه اش را به خاطر آلوده شدن گز دور بريزد يا بدون توجه به اخلاق و شرع، گز را به مردم بفروشد؟ شب به خانه رفت و جريان را براي مادرش نقل كرد. مادرش پرسيد: «كدام را انتخاب كردي؟» پاسخ داد: « من نخواستم براي سود اندك دنيايي، از اعتماد مشتريانم سوء استفاده كنم و درنتيجه، همه گزها را دور ريختم و سرمايه ام را به باد دادم.» در اين لحظه مادرش دست به دعا برداشت و از خدا خواست كه قادر متعال با نشان دادن اقتدار اخلاق و شرع به فرزندش، نام و كسب او را در شهر و جهان رونق دهد و امروزه او يكي از افراد موفق شهر ماست. او صبر كرد تا نتيجه اعتماد به اصول درست طبيعي و اخلاقي را به جهانيان نشان دهد. پس درست انتخاب كنيم تا نابغه باشيم.
 
 منبع: نشريه اتاق بازرگاني اصفهان