تاریخ : دوشنبه 28 خرداد 1397
کد 1972

محمد رضا رجالي- فعال اقتصادي

سه گانه معجزه آساي اخلاقي: راستگويي، امانتداري و وفاي به عهد

از مهم ترين واجبات، امانتداري، وفاي به عهد و راستگويي است که بودنش نشانه ايمان، و نبودنش علامت نفاق است و در اهميت آن همين بس که خداوند متعال در قرآن مجيد در مقام تعريف انبيا، آنان را با صفت «رسول امين» يا «ناصح امين» و «صادق الوعد» معرفي مي کند. طبيعي است در کشوري که مردم وفاي به عهد را وظيفه انساني، اخلاقي و ديني خود بدانند و در مراعات آن کوشا باشند، تعهدات مالي و قراردادهاي اقتصادي بر پايه اعتماد و اطمينان کامل شکل مي گيرد و باعث رشد اقتصادي آن کشور و مايه سعادت مردم آن مي گردد؛ زيرا بدهکار در وقت معين و مقرر، بدهي خود را مي پردازد و فروشنده نيز کالا را برابر تعهدات خود تسليم خريدار مي کند و در نتيجه، چرخ اقتصاد به صورت منظم به حرکت خود ادامه مي دهد.
امروزه، امانتداري در همه حرفه ها جايگاه راهبردي يافته و از مهم ترين توقعات افراد در تعامل شغلي است. عناصر محيط يک سازمان، بر اساس امانتداري نهادينه شده در آن سازمان به آن اعتماد مي کنند. مشتريان، کارکنان، تأمين کنندگان و همه  صاحبان حق، در تعامل با سازمان هاي کسب وکار، به امانتداري سازمان در قبال اموال، اسرار، اطلاعات، برند و ساير شؤون حرفه اي اهميت مي دهند. به همين دليل، در منشور اخلاقي سازمان ها و عهدنامه  اخلاقي صاحبان سهم و کارکنان، امانتداري اصلي مهم و جهان شمول است. همکاري عناصر محيط داخلي و بيروني سازمان با آن، بر اساس الگوي سرمايه گذاري انجام مي شود و سرمايه گذاري صرف کردن کنوني سرمايه به اميد بازدهي سود در آينده است؛ بنابراين، سرمايه گذاري از خطرپذيري برخوردار است. آنچه معقوليت خطرپذيري را تأمين مي کند، خصلت امانتداري سازمان است که در فرهنگ سازماني آن نهادينه گردد. بنابراين، امانتداري سبب اعتماد آفريني مي شود و اعتماد آفريني رمز و راز موفقيت در کسب وکار است.
 تعهدات کارگر و کارفرما  
در دوران صنعتي شدن، اصول اخلاقي اوليه بيشتر به نفع کارفرما تنظيم مي شد؛ اما بيش تر از اين منظر اصول اخلاقي مکتوب مي شد، که کارگران متعهدانه و صادقانه با بهره وري بالا کار کنند؛ براي مثال، اصل سوم نخستين کد اخلاقي جهاني تعريف شده براي سازمان ها، تاکيد بر وفادار بودن کارکنان به عهدي است که با کارفرما در قراردادهاي کاري بسته اند. متن صريح آن در زير آمده است:
سال 1957 نخستين کد اخلاقي/ اصل سوم: «خدمت وفادارانه به کارفرما، انجام شرافتمندانه وظايف و مسؤوليت هايي که به وي به امانت سپرده شده است... .»
اما کمي بعد، با رقابتي شدن شديد کسب وکارها و ارزش يافتن نيروي انساني، به عنوان اصلي ترين مزيت رقابتي هر سازمان کدهاي اخلاقي دوطرفه نوشته مي شد و در ابتداي شروع به کار، تعهدات اخلاقي کارفرما نيز به سرمايه هاي انساني شرکت ها اعلام مي شد. پس از آن، سازمان ها تصميم گرفتند علاوه بر تاکيد بر مسؤوليت هاي اجتماعي بنگاه که جزء لاينفک کسب و کار محسوب مي شد و تنظيم پيمان اخلاقي با کارکنان خود، پيامي از مسؤوليت هاي اخلاقي را نيز به جامعه ارائه کنند. اکنون سازمان ها مسؤوليت اجتماعي و کدهاي اخلاقي خود را به عنوان مزيت هاي بلندمدتي درنظر مي گيرند که ارزش بالايي براي زندگي در روي کره زمين ايجاد مي کند. متن خلاصه شده زير متعلق به شرکت بين المللي وال (Vale company) است:
سهامداران، مديران و کارکنان اين شرکت را ملزم به رعايت اصول اخلاقي مي داند و به همه ذي نفعان؛ از جمله مشتريان و جامعه اعلام مي دارد که اصول ما شامل موارد زير است: حفظ احترام، مسؤوليت پذيري، وفاي به عهد، راستگويي و امانتداري.
 آثار دروغ
در گذشته تصور مي شد، دروغگو را دروغگو تشخيص مي دهد؛ اما دانش روانشناسي اثبات کرده است هرچه فرد در محيطي که صداقت و راستگويي در آن بيشتر باشد پرورش يابد، توانايي ادراک دروغگويي ديگران را بيشتر خواهد داشت و کساني که در محيط هاي رياکارانه و پر از دروغ رشد يافته اند، علاوه بر اينکه توانايي تشخيص دروغ را ندارند، توانايي تشخيص افراد صادق و درستکار را نيز نخواهند داشت. براي ايشان، دروغگويي، خُلف وعده و خيانت در امانت امري طبيعي است؛ اما فردي که در محيطي پاک و صادقانه پرورش يافته باشد، به محض برخورد با افراد رياکار و متقلب، احساس مشکل خواهد کرد؛ زيرا نشانه هاي راستگويي را مي شناسد. در حرکات بدن، شکل برخورد و مخصوصاً چشمان افراد راستگو، مشخصاتي متفاوت با افراد دروغگو هست (علم زبان بدن نيز اين نکته را تأييد مي کند). در همين راستا، سازمان ها نيز متوجه شده اند که اگر فضايي صادقانه براي کارکنان خود فراهم آورند، در ارتباطات بيروني خود به پيماني که مي بندند وفادار باشند و در مسائل مالي خود امانتداري را در نظر بگيرند، قطعاً محيط کسب وکار آرامش و سودآوري بيشتري خواهد داشت و در غير اين صورت، بايد وقت، هزينه و انرژي بسياري صرف اين کنند که مس

Esmaili, [۱۸.۰۶.۱۸ ۰۷:۴۹]
ائل و مشکلات ناشي از دروغگويي، رياکاري و خيانت در کسب وکار را حل کنند؛ به عبارت ديگر، مي توان گفت که قوانين و کدهاي اخلاقي امروز زاييده خيرخواهي جامعه جهاني نيست؛ بلکه دانشمندان حوزه رفتار سازماني، پس از کوشش بسيار براي يافتن مسير صحيح کسب وکار، متوجه شده اند که مسيرهاي نادرست راه به جايي نخواهد برد.
 راستگويي در سخنان معصومين(ع)
آموخته هايي که از ١٤٠٠سال پيش توسط شيعيان به جهان عرضه مي شد، امروز با سعي و خطاهاي بسيار، علمي شده است تا زير سايه اين اصول، جهان جاي بهتري براي زندگي باشد. امام صادق (ع) فرمود: «به رکوع و سجود طولاني افراد نگاه نکنيد؛ بلکه به راستگويي و امانتداري آنها نگاه کنيد.» همچنين، در حديث ديگري از آن بزرگوار نقل شده است که فرمود: به راستي علي (ع) آن همه مقام را در نزد پيامبر اکرم (ص) پيدا نکرده؛ مگر به خاطر راستگويي و اداي امانت.
اما تفاوت عمق کلام در دين اسلام نسبت به تئوري هاي علمي و سازماني، در نکته سنجي هاي عميقي است که از کلام و احاديث برمي آيد،؛ براي مثال، با وجود فضيلت و ارزشي که راستگويي دارد؛ اما رسول اکرم (ص) آن را گاهي مايه دردسر، ضرر و فساد مي داند. خيلي جالب است که حتي استثنائاتي که براي رفتار اخلاقي وجود دارد، در دين با ريزبيني تمام آمده است. حضرت محمد (ص) اشاره فرمودند مواقعي که گفتن حرف راست، منشاء بروز فتنه و درگيري و حتي قتل و خون ريزي مي شود، راست گفتن واجب نيست:
حضرت محمد (ص): «راستگويي در سه چيز ناپسند است: سخن چيني، سخن گفتن با مرد درباره همسر او به چيزي که آن را زشت و ناپسند داند و تکذيب خبري که شخص مي دهد.»
يا در مقام مثالي ديگر، امام صادق(ع) تنها صدق گفتار را کافي نمي دانند. ما در تجارت و کسب وکار امروزي شاهد اين هستيم که گاهي قول راستي وجود دارد که منفعت و نيت مادي پليدي در پس آن نهفته است. امام صادق(ع)مي فرمايد: «خداوند در روز قيامت مردم را برابر نيت هايشان محشور مي کند.» همچنين، پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد: «خداوند به ظواهر و اعمال شما نگاه نمي کند؛ آنچه مورد توجه حق تعالي قرار مي گيرد، درون دل هاي شماست.»
 سه ويژگي مهم هر مسلمان
پيامبر(ص) در حديثي از ميان حدود هفتصد حکم نهي اعم از حرام، مکروه، و بي نهايت حکم مباح، واجب و مستحب، سه خصلت راستگويي، امانتداري و وفاي به عهد را خصوصيات مسلمان مي دانند؛ يعني اهميت اين حکم اخلاقي ايجاب مي کند هر مسلماني تدبر و تعمق کافي براي فهم آثار و برکات اين ويژگي ها و يا آثار سوء عدم پايبندي به اين فرمان هاي بنيادي مبذول داشته، خود را حتي المقدور به اين مکارم اخلاقي پايبند نمايد. براي روشن شدن مطلب، مواردي از سيره نبوي(ص) را اشاره مي نمايم: روزي پيامبر اعظم(ص) در کوچه اي ايستاده بودند که يکي از مسلمانان از ايشان سؤال کرد:« آيا تا من برگردم اينجا تشريف داريد يا خير؟» فرمودند: «بلي.» اما آن مرد تا فرداي آن روز مراجعت ننمود! و پيامبر(ص) آنجا ماندند و حتي براي نماز جماعت يا دوري از آفتاب نيز جابه جا نشدند. زماني که آن مرد مجدداً از آن مکان عبور مي نمود، پيامبر(ص) به وي فرمودند: «چرا من را به زحمت انداختي؟» و او در پاسخ با شرمساري عرض کرد که فراموش کردم، و حضرت فرمودند:« اگر خداوند تا قيامت به من عمر عطا مي فرمود و تو بازنمي گشتي، از اينجا حرکت نمي کردم؛ چون به تو قول داده بودم که تا مراجعت تو اينجا بمانم!
بديهي است اصل، معدن و شاخص صداقت، اهل بيت عصمت و طهارت(ع) هستند و طبق آيه تطهير که سند معصوميت اهل بيت (ع) است« إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ و يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» [ احزاب/33]؛ «خدا مي خواهد پليدي را از شما دور کند و شما را چنانکه بايد، پاک دارد»؛ ايشان از هر پليدي و ناپاکي مبرا هستند؛ چه رسد به دروغ که ريشه همه انحرافات و گناهان بزرگ و کوچک است. در خصوص امانتداري، امام سجاد(ع) فرمودند: « اگر شمر آن خنجري که سر پدرم را با آن بريد، نزد من امانت بگذارد، بعد از من بخواهد، به او پس مي دهم.» حال از خود مي پرسيم که حال و روز ما در اين شاخص هاي اخلاقي چگونه است؟ چقدر امانتدار هستيم؟ آيا دست و پا، جسم و فکر، روح، اموال، زن و فرزندان ما امانت الهي نزد ما نيستند؟ ما با اين امانت ها چگونه رفتار مي کنيم؟ آيا وقتي مي گوييم «الله اکبر» واقعاً خداوند را از همه چيز و همه کس بالاتر و مؤثرتر مي دانيم؟ يا به هر محتاج و بنده اي چشم اميد و گشايش داريم؟ آيا وقتي مي گوييم «اياک نعبد و اياک نستعين»، براستي تنها خدا را مي پرستيم و تنها از او ياري مي جوييم؟ شايد بهتر باشد که در مصاديق وفاي به عهد و صداقت و در نحوه امانتداري نسبت به امانتي که در دست ماست، بيشتر بينديشيم.
سخن آخر اينکه بدون رعايت اصول اخلاقي، جامعه دچار نقصاني است که با هيچ منفعت مادي و ارتباطي قابل جبران نيست. وظيفه همه ماست که در رفتارمان، راستگويي، امانتداري و وفاي به عهد را  درنظر بگيريم و به فرزندانمان بياموزيم تا آينده اين مرز و بوم، درخشان تر از وضعيت فعلي باشد و آيندگان ما در مملکتي زندگي کنند که دروغ گويي برايشان عجيب باشد، خيانت در امانت را به چشم نديده باشند و به عهدي که مي بندند، وفادار باشند.